مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی
برگزار میکند
پنجمین همایش بینالمللی
زبانهای و گویشهای ایران
میزبان:
سید کاظم موسوی بجنوردی
دبیر علمی همایش:
دکتر محمود جعفری دهقی
سخنرانان:
دکتر مجدالدین کیوانی
دکتر نصرالله پورجوادی
دکتر علیاشرف صادقی
دکتر زهره زرشناس
دکتر احمد پاکتچی
دکتر امید طبیبزاده
دکتر موسی محمودزاده
دکتر فرزانه گشتاسب
دکتر محرم رضایتی
دکتر جهاندوست سبزعلیپور
دکتر مهرداد نغزگوی کهن
دکتر آرش اکبری مفاخر
دکتر جواد بشری
دکتر شادی داوری
دکتر سیده سحر جاوید
سید امیرمهدی اصغری
🗓 سهشنبه ۲ دی ۱۳۹۹
🕰 ساعت ۹ تا ۲۰
ثبت نام رایگان وبینار:
https://eseminar.tv/wb19180
- آشنایی با آخرین دستاوردهای پژوهشی در زمینه زبانها و متون ایرانی باستان، میانه و نو
- بررسی گستره زبانهای ایرانی به عنوان یکی از عوامل پیوند میان ملتهای منطقه
- ایجاد انگیزه در پژوهشگران جوان برای پژوهشهای ژرف در عرصه زبانشناسی ایرانی
محورهای همایش:
- پژوهشهای تازه در زمینه زبانها و متون ایرانی باستان (فارسی باستان، اوستایی، سکایی و مادی)
- پژهشهای تازه در زمینه زبانها و متون ایرانی میانه غربی (پارتی و فارسی میانه)
- پژوهشهای تازه در زمینه زبانها و متون ایرانی میانه شرقی (سغدی، ختنی، خوارزمی و بلخی)
- پژوهشهای تازه در زمینه متون کهن فارسی از دیدگاه زبانشناسی
- جغرافیای زبان فارسی
- رابطه زبانهای ایرانی با دیگر زبانها درگذر تاریخ
- پژهشهای تازه در زمینه گویشهای ایرانی
شایان ذکر است مقالات پذیرفته شده در این همایش در مجموعه مقالات پنجمین همایش بینالمللی زبانها و گویشهای ایران چاپ و منتشر خواهد شد.
زمان دریافت چکیده و اصل مقاله: 31 مرداد ماه 1399
اعلام نتایج مقالات: 17 آبان ماه 1399
زمان برگزاری همایش: 2 دی ماه 1399
به نام آن که جان را حکمت آموخت
جهت آشنایی بیشتر با انجمن علمی ایران شناسی و شرح فعالیت دو ساله آن به پیوست فایل پی دی اف ارائه می گردد.
با سپاس
محمود جعفری دهقی
رییس انجمن ایران شناسی
دریافت
حجم: 1.61 مگابایت
حافظ بیتردید؛ نامورترین و محبوبترین شاعر در گستره فرهنگی ایران و همسایگان و متأثرانِ این فرهنگ غنی و کهن است. هر خانوادهای دستکم یک نسخه از دیوان اشعارش دارد و دیوان حافظ؛ نه تنها در کتابخانهها و محافل ادبی، که بر سر سفرههای هفتسین نوروز، شب چله، عقد ازدواج و دیگر سنتهای فرهنگی ایرانی هم جایگاه ویژه و منحصر دارد.
اشعار حافظ زبان حال همه است؛ عارف و عامی، فقیر و غنی، مؤمن و ملحد، پارسا و خوشباش؛ از هر فرقه و مسلکی و هر ایل و تباری و حتی گویندگان هر زبانی! به شیوهای شگفتانگیز؛ زمان و مکان و شخص و جنس ندارد و نمیپذیرد. همیشه و همه جا گویی تازه سروده شده و دردهای همین امروزِ من و تو و ما را میگوید.
حافظ تا چهلسالگی، قرآن کریم را از بر نمود، از چشمه همه علوم زمان چشید، از احوال بزرگان پیشین آموخت و نوشتهها و اشعار مهم ایشان را خواند و فراگرفت. از شاعران گذشته و معاصرش؛ بهویژه خیام، سعدی، خواجوی کرمانی، سلمان ساوجی، کمال خجندی، عبید زاکانی و فخرالدین عراقی بسیار فراگرفت و اثر پذیرفت تا به سبکی جادویی و بینظیر در تاریخ شعر پارسی دست یافت.
حافظ در عصر بسیار تیرهای از تاریخ پرفرازونشیب ایران زیست. عصری که در آن، ایران تکهتکه و زبان پارسی تنها نشانه و ستون یگانه تمدن گسترده ایرانی بود. حکیم فردوسی بزرگ ایران را با زبان پارسی زنده کردهبود و حافظ با غزلهای ناب پارسی؛ جاودانهاش ساخت. حافظ آیینهٔ تمامنمای ناخودآگاهِ تباریِ ایرانیان است.
غزل حافظ ساختار ویژهای دارد؛ نظم پریشان است. هر بیت آن دیوانی معرفت است که در کنار دیگر ابیات، همچون دانهای از تسبیح؛ به یک رشته درآمده تا کلمه واحده عشق را بسازد. درست مانند قرآن کریم که آیات شریفش هر یک موضوعی دارد، اما همه در کل؛ حول محور کلمه واحده «الله» میگردند. و درست مانند جامعهٔ ایرانی که ژرفساختی مرکزی و روساختی گسسته دارد.
برای دریافت زیبایی، شیوایی و ژرفنای معنوی و مفهومی شعر؛ باید آن را در زبانی خواند که سروده شده. بهترین ترجمه نیز قدری از ارزش شعر در هر دو وجه زبانی و معنایی میکاهد. اما حتی ترجمه اشعار حافظ هم بر یوهان ولفگانگ فون گوته؛ ادیب، شاعر فیلسوف و سیاستمدار بزرگ و نامدار آلمانی چنان اثر گذاشته که بهترین اشعار خود را در گفتگوهای خیالی با حضرت لسانالغیب میسراید. و گوته؛ این پایه سترگ فرهنگ آلمان به حق و درستی گفتهاست: «حافظ بزرگترین شاعر تاریخ بشر است
محمدعلی عزتزاده
به نام خدا
انجمن ایران شناسی با همکاری گروه تخصصی زبانشناسی و زبانهای باستانی شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی، و حمایت دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران؛ نشست تخصصی نقد و بررسی کتاب فرهنگ بلوچی - فارسی (اثر برگزیده کتاب سال ۱۳۹۷ ایران، نوشته دکتر عبدالغفور جهاندیده) روز دوشنبه ۱۴ امرداد ۱۳۹۸ در تالار کمال دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار نمود.
در آغاز این نشست، دکتر محمود جعفری دهقی استاد فرهنگ و زبانهای باستانی و ایرانشناسی دانشگاه تهران و رئیس انجمن ایرانشناسی پس از خوشامد به میهمانان و حاضران، نکاتی درباره زبان بلوچی و پیشینه آن، و نیز برخی ویژگیهای آوایی و دستوری این زبان، و پیوند آن با دیگر زبانهای ایرانی بهویژه زبان پارسی ارائه کرد. وی همچنین نویسنده کتاب را معرفی و از این کتاب بهعنوان نخستین فرهنگ بلوچی - پارسی تجلیل نمود. او در ادامه گفت:
زبان بلوچی در زمرۀ زبانهای ایرانی نو شاخۀ شمال غربی است. این زبان در حال حاضر در گسترۀ وسیعی از استان های بلوچستان و سند و پاکستان، استان سیستان و بلوچستان و بخشهایی از خراسان در ایران تکلم می شود. افزون بر این، گروهی از سخنگویان به زبان بلوچی در امارات متحدۀ عربی، کویت، عمان، استان های نیمروز و هیلمند در افغانستان و سرزمین مرو در جمهوری ترکمنستان به سر می برند.
زبان شناسان ازجمله گایگر، الفنباین و جهانی زبان بلوچی را به گونه های مختلفی تقسیم بندی کرده اند. جهانی زبان بلوچی را به دو شاخۀ شرقی و غربی و سپس شاخه غربی را به دو زیر شاخۀ مکرانی و رخشانی تقسیم می کند. بدین ترتیب، زیر شاخۀ مکرانی شامل گویش های ساحلی، کچی و لاشاری است و زیر شاخۀ رخشانی شامل گویشهای رخشانی و سراوانی است. از میان این گویش ها چهار گویش ساحلی، سراوانی سرحدی و لاشاری در ایران رایج است. در این میان گویش سراوانی در ایران رواج بیشتری دارد. همچنین، گویش لاشاری تنها در ایران تکلم می شود.
الفبای زبان بلوچی همانند الفبای زبان فارسی است و کاربرد حروف پ چ ژ گ فراوان است. افزون بر این، در بلوچی شاخه غربی حروف ٹ، ڈ ، ڑ، ں وی برگشتی در بلوچی وجود دارد که آن را از زبان فارسی امروز متمایز میکند. در مجموع در زبان بلوچی 26حرف وجود دارد که حروف ث ح خ ص ض ط ظ ع غ ف ق با تلفظ عربی آن در بلوچی وجود ندارد و معمولاً به جای ف پ-و به جای خ هه - به جای ق ک تلفظ میشود. علاوه بر این، در زبان بلوچی سه مصوت کوتاه /a i u/ و پنج مصوت بلند /ā ī ū ē ō/ و دو مصوت مرکب /ay aw/ موجود است.
تحولات آوایی زبان بلوچی از جهاتی به پارتی و از جهاتی به پهلوی شباهت دارد. با این همه، هیچ کدام از این زبانها را نمی توان نیایی زبان بلوچی به شمار آورد. مهمترین ویژگی های آواشناسی تاریخی بلوچی عبارتند از: 1- حفظ صامتهای ایرانی باستان در میان دو مصوت یا دو واکدار و نیز در موضع پایانی؛ 2- تبدیل سایشی های ایرانی باستان /f θ/x/ به /p t k/ ؛ 3- تبدیل v ایرانی باستان به g- یا gw-؛ 4- تبدیل hv- ایرانی باستان به w-؛ 5- تبدیل -šm- و –šn-ایرانی باستان به –mm- و –nn- 6- تبدیل fra- ایرانی باستان به ša- (برای مثال ها نک. گایگر 236-235؛ الفنباین 253-254؛ ایرانیکا III/635؛ موشکالو 37-39 و رضایی باغ بیدی 520). اسم در زبان بلوچی دارای چهار حالت فاعلی، غیر فاعلی، رایی و اضافی است. افعال ماضی متعدی به جر گویش رخشانی ساخت مجهول دارند. حدود یک سوم از واژه های بلوچی دخیل از فارسی، عربی، هندی و اردو است.
زبان بلوچس از دیرباز مورد توجه زبان شناسان و پژوهندگان گویش های ایرانی بوده است. گزیده ای از تحقیقات خارجی در این باره عبارتند از: گایگر، الفنباین، بائوزانی، آیلرز، فرای، هانسمن، مکنزی، لیفشیتس، مورگنشتیرنه، اورانسکی، سوکولوف، و ... کتاب شناسی مفصلی که الفنباین در پایان مقاله بلوچی خودش در ایرانیکا داده است.
دکتر علیاشرف صادقی استاد بازنشسته زبانشناسی دانشگاه تهران و عضو پیوسته گروه زبانشناسی فرهنگستان زبان و ادب پارسی نخست به نظامیان کشورهای غربی که از مناطق افغانستان و بلوچستان گذر میکردهاند، بهعنوان نخستین پژوهشگران جدید در زمینه زبان بلوچی و گویشهای آن اشاره کرد و سپس با نگاهی به تاریخ بلوچستان و سیستان، سیر تاریخی این پژوهشها را پی گرفت. وی گیلبرتستون را نویسنده نخستین فرهنگ بلوچی و خانم آگنس کُر آلمانی را نگارنده یکی از جدیدترین پژوهشها در این زمینه دانست و با برشمردن برخی از ویژگیهای آوایی در گویشهای بلوچی و قیاس آن با زبان پارسی، دیگر زبانهای ایرانی و زبانهای هندی، سخنان خویش را به پایان برد.
در ادامه، آقای پیرمحمد ملازهی کارشناس مسائل غرب آسیا در صدا و سیما بهعنوان بومی آگاه در فرهنگ و زبان بلوچی، این فرهنگ را عمدتا شفاهی دانست و با اشاره به غنابخشی زبانهای بومی به زبان پارسی، خواستار حمایت بیشتر از پژوهش در این زبان شد. وی دایره واژگان یک بومی بلوچ را محدود به هزار واژه دانست، حال آنکه کتاب «فرهنگ فارسی - بلوچی» دربردارنده ۶۰هزار واژه است و این بهخوبی تفاوت فرهنگ مکتوب و شفاهی را نمایان میسازد.
سپس دکتر موسی محمودزهی عضو هیأت علمی دانشگاه ولایت ایرانشهر به نقد کتاب پرداخت. وی این کتاب را نخستین فرهنگ بلوچی به فارسی و نه تنها فرهنگ تخصصی زبانشناسی، که یک فرهنگ عمومی شامل علوم و تخصصهای گوناگون دانست. وی گفت آقای جهاندیده کاری که تا کنون انجام نشده یعنی مستندسازی زبان بلوچی، مقابله زبانهای پارسی و بلوچی و ریشهشناسی، زبانشناسی، ضربالمثلها و ادبیات عامیانه بلوچی را به تنهایی به انجام رسانده و ارزش کار او از این روشن است که زبانشناس برجستهای چون دکتر علیاشرف صادقی پیشگفتار آن را نوشتهاست. وی سپس با توجه به کتاب «از واژه تا فرهنگ» استاد بهاءالدین خرمشاهی، چند پیشنهاد دربارۀ نکات تخصصی، حروفچینی و ویرایشی فرهنگ بلوچی – فارسی مطرح نمود و با اشاره به پژوهشهای اخیر خانم کارینا جهانی در دانشگاه اوپسالای سوئد، سخن خویش را پایان بخشید.
در بخش بعدی، نویسنده کتاب، دکتر عبدالغفور جهاندیده ضمن پاسخ به نقدهای فنی آقای محمودزهی، به روش نگارش و نحوه به کارگیری ضربالمثلها و گویشهای نقاط گوناگون بلوچنشین از مَهکُرانی تا مهی و بُستی برای نمایش کاربرد واژگان بلوچی اشاره کرد. وی سپس پژوهش خود را بسیار دشوار و ترکیبی از پژوهش کتابخانهای و میدانی شمرد و ترجمه را از آن هم دشوارتر دانست. ایشان با ذکر چند مثال از واژگان دشوار بهکاررفته در اشعار پارسی سنایی، ریشه آنها را در زبان بلوچی دانست و نشان داد چگونه به کمک زبانهای بومی ایرانی، میتوان واژگان فراموششده پارسی را زنده نمود و در پایان سخنان خود، یادی کرد از استاد خود زندهیاد دکتر ماهیار نوابی که آرزو داشت این کتاب در دوران زندگیش منتشر شود.
پس از نویسنده کتاب؛ ناشر آن، آقای صالح رامسری مدیر انتشارات معین اعلام داشت چاپ نخست کتاب تمام شده و در چاپ دوم به رفع نواقص ویرایشی خواهد پرداخت. وی سپس افزود در قیاس با «فرهنگ سختسری» که پیشتر از همین ناشر منتشر شده و حاصل بسیج همه مردم شهر رامسر بوده؛ آقای جهاندیده یکه و تنها، با ۲۸ سال پژوهش، همه فرهنگ بلوچی و روح مردم بلوچ را گردآوری کرده و این کتاب را به مردم بلوچستان، یعقوب لیث صفار و استاد ابوالقاسم فردوسی تقدیم نمود.
در بخش پایانی این نشست، دو اجرای نقالی برگزار شد. نخست بانو پریسا سیمینمهر نقل حماسه «هَمَّلِ جیَند» قهرمان ملی ایران از خطه بلوچستان در دوره صفوی را پهلو به پهلوی برخی پهلوانان شاهنامه ارائه کرد و سپس آقای نصرتالله گودرزی به نقل توصیههای اخلاقی فردوسی در شاهنامه، پس از شکستی سنگین پرداخت.
انجمن ایرانشناسی برگزار میکند:
کارگاهآموزشیجامههایایرانی(۲(
«پیشینه و فلسفه جامه ایرانی»
سرفصلها:
💠 تاریخ پوشاک ایرانی
از دوران باستان تا دوره معاصر
💠 باستانشناسی، مردمشناسی
و جامعهشناسی هنر پوشاک ایرانی
💠 فلسفه، مفهوم و آفرینش
رنگ، بافت، ریخت و ساخت
جامههای ایرانی در درازنای تاریخ
💠 سیر تحول پوشاک
در سراسر ایران بزرگ فرهنگی
💠 جامههای کاربردی
برای طبقات و پیشههای گوناگون
💠 جامه اقوام ایرانی
و پوشاک در فرهنگ عامه
🏢 دانشگاه تهران
دانشکده ادبیات و علوم انسانی
🗓 یکشنبه ۲۰ امرداد ۱۳۹۸
🕰 ساعت ۱۰ تا ۱۲:۳۰
✅ این کارگاه برای عموم مخاطبان طرحریزی شده؛ اما برای پژوهشگران ایرانشناسی و تاریخ، هنرپژوهان و طراحان پارچه و پوشاک ایرانی، کاربرد تخصصی دارد.
✅ ثبت نام قبلی برای نگهداری جا و حضور در کارگاه الزامی است.
انجمن ایرانشناسی با همکاری گروه تخصصی زبانشناسی و زبانهای باستانی شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی و دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار میکند:
نشست تخصصی
نقد و بررسی کتاب
فرهنگ بلوچی - فارسی
(اثر برگزیده کتاب سال ۱۳۹۷ ایران)
نوشته دکتر عبدالغفور جهاندیده
انتشارات معین
با حضور
دکتر علیاشرف صادقی
دکتر پیرمحمد ملازهی
دکتر موسی محمودزهی
دکتر محمود جعفری دهقی
و
مدیر انتشارات معین:
آقای صالح رامسری
دانشگاه تهران
دانشکده ادبیات و علوم انسانی
دوشنبه ۱۴ امرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۷
بانو پریسا سیمینمهر
دانشآموخته تاریخ ایران باستان و ادبیات فارسی که از سال ۱۳۸۰ تا کنون به پژوهش و روایت حماسه ملی و داستانهایی از تاریخ ایران، بهویژه داستانهای شاهنامه پرداخته و ۵۰ مجلس از داستانهای شاهنامه در شهرهای سراسر ایران و اجراهایی در حوزه ادبیات تطبیقیِ متون حماسی در کشورهای تاجیکستان، ازبکستان، چین، ایتالیا، آلمان، صربستان، لهستان و... در کارنامه روایی خود دارد.
اجرای بانو سیمینمهر
در نشست معرفی کتاب
«فرهنگ بلوچی - فارسی»:
نقل حماسه «هَمَّلِ جیَند»
قهرمان ملی ایران از خطه بلوچستان
پهلو به پهلوی برخی پهلوانان شاهنامه
🗓 دوشنبه ۱۴ امرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۷
دانشگاه تهران
دانشکده ادبیات و علوم انسانی
تالار کمال
بنا به گزارش خبرگزاری های اینا و ایرنا و انجمن ایران شناسی
نشست ایران از نگاه سفرنامههای فرانسوی قرن نوزدهم روز یکشنبه 30 تیرماه با حضور محمود جعفری دهقی، ایلمیرا دادور و بهمن نامور مطلق در سرای اهل قلم برگزار شد. در آغاز این نشست دکتر محمود جعفری دهقی استاد دانشگاه تهران و رییس انجمن ایران شناسی ضمن خیر مقدم به حاضران در یارۀ ایران از نگاه سفرنامه های فرانسوی گفت:
سفرنامه ها یکی از مهمترین اسناد مربوط به شناخت ایران و تاریخ اجتماعی و سیاسی آن است. بویژه با توجه به نبود تاریخ اجتماعی قابل اعتمادی در مجموعه تواریخ ایرانی، مورخ می تواند با استمداد از شم تاریخی خود و با توجه به شرایط سیاسی و فرهنگی نویسندگان سفرنامه ها، تاریخ تحولات اجتماعی و سیاسی ایران را بررسی و تدوین نماید. بدیهی است که در بررسی نگاه سفرنامه نویسان به ایران و ایرانیان باید به دقت از درون به این گزارش ها نگریست و با توجه به نگاهی که غالب شرق شناسان از بالا به شرق داشته اند، ضروری به نظر می رسد که آراء و برداشت های سفرنامه ها از ایران را با اسناد و داده های تاریخی و ایرانی مقایسه و بررسی کرد.
مجمود جعفری دهقی
جعفری دهقی گفت: ایران در نگاه سیاحان و سفرنامه نویسان فرانسوی در آغاز برگرفته از شکوه و عظمت عهد باستان و حکمت ایرانشهری بود. دورانی که علی رغم برخی گزارش های مغرضانه مورخین باستان هم در اندیشۀ نوافلاطونیان و هم در متون مقدس ادیان یهود و مسیحی به عنوان دورانی متعالی منعکس شده بود. در اوایل دوران اسلامی و زمانی که به اصطلاح عصر طلایی ایران اسلامی خوانده می شود یعنی دورانی که بیرونی ها، فارابی ها و بوعلی سینا ها آن را برجسته کرده بودند، ایران اسلامی در چشم مغرب زمین و از جمله سفرنامه نویسان فرانسوی همچنان سرزمینی شگفت انگیز، گرانقدر و مقدس به شمار می رفت. اما به مرور و با گسترش و ترویج آیین مسیح توسط مبلغان دینی و مخالت آنها با آیین اسلام، ایران اسلامی نیز بمرور مورد نفرت و خشم آنان قرار گرفت و این احساس با آغاز جنگ های صلیبی به اوج رسید. بنابراین، تفکر قرون وسطایی نسبت به ایران و ایرانیان تفکری مخدوش و مغرضانه بوده است.
از حدود قرن هفدهم نگرش تازه ای از سوی سفرنامه نویسان نسبت به ایران ایجاد شد. این نگاه با توجه به اندیشه های فلاسفه عصر روشنگری در سده های هجدهم روشن تر و مثبت تر شد. توجه به زبان فارسی و یادگیری آن و نیز فرهنگ و ادب فارسی حاصل همین دوران است. توجه به زبانهای ایرانی و نتایج متعاقب آن یعنی خانواده زبانهای هند و اروپایی و هند و ایرانی و زبانهای ایرانی و نیز توجه به ادیان و سنت ها و فرهنگ ایرانی دوباره تجدید می شود و کسانی نظیر تاورنیه و شاردن آن را تحسین می کنند. از سوی دیگر ترجمه هزار و یکشب در آغاز قرن هجدهم توسط گالان و تالیف نامه های ایرانی منتسکیو به جذابیت ایران و ایرانیان در نگاه سفرنامه نویسان فرانسوی می افزاید. از همین زمان شعر و ادبیات فارسی به جهان غرب معرفی می شود و موجب تحسین و حیرت آنان می گردد.
اما سفرنامه نویسان فرانسوی قرن نوزدهم با انگیزه های متفاوتی به دیدار خود ایران پرداخته اند. برخی بخاطر بهره برداری های سیاسی، اقتصادی و پاره ای به منظور بهره برداری علمی و ارضای حس کنجکاوی، و گروهی به جهت کسب اطلاعات و جاسوسی بوده است.
به نظر من آنجه در مجموع از سفرنامه های قرن نوزدهم می توان دریافت اینکه روند تحولات فرهنگی و اجتماعی در این دوره سرعت بیشتری به خود گرفته و ایرانیان به شدت در صدد دریافت دانش و فرهنگ معاصر بوده اند. ایجاد مدرسه دارالفنون و اعزام محصلین ایرانی به اروپا از نشانه های این رویکرد است.
رییس انجمن ایران شناسی افزود: یکی از نکاتی که در قضاوت دربارۀ سفرنامه نویسان نقش عمده دارد توجه به زمان و مکان است. بدیهی است دیدگاه سفرنامه نویسان درعصر صفوی که ایرانیان را در شرایط و اوضاع سیاسی و اقتصادی مناسبی دیده اند با عصر قاجار متفاوت است. بنابراین، اینکه سفرنامه نویس در کدام منطقه ایران و در چه زمان و شرایطی به سر می برد در قضاوت او نقش حائز اهمیتی دارد. بطورکلی در قرن نوزدهم با توجه به انحطاط اقتصادی ایران نگاه سفرنامه های فرانسوی در پاره ای نکات مثبت و در مواردی منفی بوده است. به طور کلی می توان گفت گوبینو نسبت به ایرانیان نظر مثبت دارد در حالی که دیولافوا و دمرگان برداشتی از بالا داشته اند. افزون بر این، نگاه سفرنامه نویسان فرانسوی قرن نوزدهم نسبت به زن ایرانی گاه مثبت و گاه منفی است. گاه نیز به نظر می رسد که به درک واقعی زن ایرانی توفیق نیافته اند. به طور کلی از نگاه این سفرنامه ها جنبه های مثبت خلقیات ایرانی عبارت از: مهمان نوازی، جوانمردی، دارای گذشته ای تابناک، هوشمندی، آداب دانی و رفتار دید و بازدید و مدارا و آزاد اندیشی دینی. در حالی که چنبه های منفی خلقیات ایرانی عبارت از: چاپلوسی، دو رویی، دروغ گویی، خرافات ـ خیال-بافی و خود بزرگ بینی، ستم کشی از زورمندان و ستم بر فرودستان، تنبلی و بی پشتکاری، منش و رفتار متناقض و پیچیده.
بهمن نامورمطلق، در نشست ایران از نگاه سفرنامههای فرانسوی قرن نوزدهم با دستهبندی مطالعاتی سفرنامهها، گفت: سفرنامه در چند حوزه ادبی بررسی میشود؛ به ویژه ادبیات تطبیقی که از اولین عناصر آن تاثیر و تأثر میان دو متن است؛ اما اینجا یک متن داریم و باید خود را با تصویر دیگری مطابقت دهیم. در سفرنامه خود و دیگری در یک متن دیده میشود، سفرنامهها از این جهت مهم هستند.
استاد دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به اهمیت سفرنامهها گفت: برای مطالعه آنها باید خود را با تصویر دیگری مطابقت دهیم؛ در سفرنامه خود و دیگری در یک متن دیده میشوند و از این جهت مهم هستند. در وضعیت قرن نوزدهم وجود نگاه از بالا به پایین اروپاییها کاملا طبیعی است.
وی افزود: سفر میرویم که اول خود را بشناسیم و بعد دیگری را میخائیل باختین/ Mikhail Mikhailovich (فیلسوف و منتقد ادبی روس قرن نوزدهم) و ژاک لاکان (روانشناس و روان تحلیلگر معاصر فرانسوی) در این باره مفصل نوشتهاند. سفر به شناخت خود منجر میشود و کنش؛ یعنی تعامل با دیگری.
این استاد ادبیات تطبیقی نگاه اروپاییها به شرق و ایران را اینگونه برشمرد: اروپاییان نگاه اگزوتیک (زیبایی شناختی) به شرق دارند، این نظریه به دنبال شناخت دیگری است اما اروپا حتی در این شناخت هم نگاهی از بالا به دیگران دارد. اروپاییان دیگری را بربر میدانستند و بحثهای فرادستی و فرودستی در همه آثارشان دیده میشود. نگاه استعماری نیز نگاه دیگری بوده که از قرن شانزدهم تا نوزدهم وجود داشته است. نگاه اشراقی هم دیدگاهی بوده که وجود داشته، فیلسوفان و نظریه پردازانی بودهاند که به دنبال پیدا کردن راهحل مشکلات غرب در شرق به دنبال آن بودند. هانری کربن به فرهنگ ایران توجه کرد، الیاده و یونگ به هند رفتند و ادوارد سعید در شرقشناسی به ادبیات تطبیقی توجه داشته است.
وی افزود: قرن نوزدهم قرن تاریکی فرهنگ ایران است. ایران در شرایط بسیار بدی قرار دارد و در مقابل غرب رشد کرده است. قرن نوزدهم برای اروپا قرن فلسفه، معرفت و علم است و با یک اروپای پیش رفته و جاافتاده روبهروییم. از سوی دیگر ایران ویران است و شاهان ما اسیر شکار و حرمسرا هستند، اروپاییها میگفتند شتر و شپش و شاهزاده در ایران زیاد است و این وضعیت ایران در نگاه جهان بود. در برابر اروپاییان که برای پیشرفت کشورشان تلاش میکردند، مردم ایران از خشکسالی، چپاول، غارت، دزدی، ناامنی و بیسوادی در حقارت و گرسنگی دست و پا میزدند، به همین دلیل اروپاییها میگفتند ایرانیها لیاقت آثار خود را نیز ندارند.
نامور مطلق ادامه داد: اگر شعله ای از دانش باقی مانده بود در حوزه ها بود که آن هم به مذهب پیوند داشت و مردم به نیت قرآن خواندن علوم حوزه را یاد می گرفتند. در دربارها هم اندکی دانش باقی مانده بود که محصول آن ملاصدراست. در این وضعیت نابرابر و نامتعادل میان ما و غرب، نگاه از بالا به پایین اروپاییها کاملاً طبیعی است.
این استاد اسطورهشناسی با خواندن بخشهایی از سفرنامه ژان دیولافوآ/ Jane Dieulafoy، گفت: سیاحان و سفرنامهنویسان، هر کدام با پیشینهای وارد ایران شدند، فلسفه سفر و سفر فلسفی دو نگاه مهم در مطالعه سفرنامه است چون انسان موجودی گفتوگومند و مسافر و سفر کتابی است که گشوده میشود. جوزف کمبل/ Joseph Campbell نظریه سفر قهرمان را از همین اندیشه میگیرد و سفر در اندیشه ما مهم است، سفر جستوجوی چیزی است که در زندگی ما کم بوده، درباره سفر تخیلی و سفر واقعی در ادبیات بسیار بحث شده و هنوز هیچ چیز جای سفر را نگرفته است.
نامور مطلق درباره آرتور گوبینو/ Arthur de Gobineau و سفر فلسفی او به ایران عنوان کرد: گوبینو دو بار به ایران آمد، یک بار به عنوان نایب سفارتخانه و دومین به عنوان وزیر مختار و در مجموع ۵ سال در ایران بود، او با اندیشه فلسفی وارد ایران شد و شیفته افرادی؛ مثل ملاصدرا و سهروردی بود. او با اینکه ماموریت سیاسی داشت؛ به عنوان متفکر و فیلسوف وارد ایران میشود.
وی آرای فلسفی گوبینو را شرح داد و گفت: مکتبی به نام گوبینیسم داریم که میگوید نژادها با هم برابر نیستند که نازیها از این نظریه استفاده زیادی کردند. گوبینو معتقد بود تکامل نژادها به یک اندازه نبوده و بعضی از نژادها سیر رشد کاملتری دارند. نظرگاه گوبینو یک نظریه ذاتپندارانه است. هر که با هر نژادی به دنیا میآید ویژگیهایی دارد که دیگری آن را ندارد. گوبینو میگوید برترین نژاد، نژاد آریایی است و حرف او برای اندیشه فاشیسم و نازیسم استنادهای بسیاری داشت. گوبینو معتقد بود اختلاط بین نژادها منجر به انتقال بدیها میشود و با آن مخالفت میکرد.
رئیس دانشگاه هنر اسلامی فرشچیان گفت: گوبینو معتقد است مردم ایران را نمی توان در یک عبور شناخت و باید در آن عمیق شد، باید با مسائل مذهبی، فلسفی و دینی قدیمی ایران بیشتر آشنا شد، سپس به تجزیه و تحلیل آنها پرداخت. گوبینو به دلیل آریایی بودن به ایرانیها علاقه باور داشت ایرانیها مقداری رندی هم دارند و شیعهگری ایرانیها به این دلیل است که میخواستند اصالت و فرهنگ باستانی خود را حفظ کنند. او معتقد بود صفویه، برای مردم ایران همان سلطنت ساسانیان اما با اندیشه اسلامی است.
نامور مطلق گوبینو را فیلسوف خواند و ادامه داد: ما گوبینو را فیلسوف میشناسیم ولی فیلسوفی قوی نبوده و حتی به تاریخ فلسفه هم عمیق نگاه نمیکند. گوبینو در ایران کتاب های رنه دکارت (فیلسوف قرن شانزدهم فرانسه) را تدریس میکند و میخواهد ایرانیها را با فلسفه غرب آشنا کند و اولین ارتباط ایرانیها با فلسفه غرب توسط گوبینو شکل میگیرد.
دیولافوآ در همه تناسبات خود با ایران خود را بالادست میدید
استاد زبان فرانسه، نیز شرقشناسان فرانسوی مسافر ایران در قرن نوزدهم را اینگونه معرفی کرد: اوایل قرن ۱۹ گروهی از فرانسویان از طرف ناپلئون بناپارت به دیدار فتحعلی شاه به ایران میآیند اما نه ایرانیها و نه فرانسویها نمیتوانستند حرف بزنند. اتفاق مثبتی پس از این دیدار رخ داد و در سال ۱۸۰۴ میلادی نخستین مدرسه زبانهای شرقی در پاریس افتتاح شد و یکی از چهار زبانی که در آن تدریس میشد، فارسی بود و اینگونه در ۱۸۴۸ گروه دیگری به ایران آمدند.
ایلمیرا دادور، ادامه داد: در قرن ۱۹ خانواده دیولافوآ به ایران میآیند، مادام ژان دیولافوا به همراه همسرش که مهندس راه و ساختمان بودند از سوی وزارت امور خارجه فرانسه در دوره ناصرالدینشاه قاجار به ایران اعزام می شوند. دکترتلوزان پزشک ناصرالدین شاه واسطه میشود که شاه به آنها اجازه ورود بدهد.
مدیر گروه ادبیات تطبیقی دانشگاه تهران، افزود: آنها در سفر اول که ۱۸۸۰ بوده ۱۴ ماه درایران میمانند و در سفر دوم ۱۸۸۴ تا ۱۸۸۶ در ایران میمانند. وقتی از قفقاز وارد ایران میشوند مسئول بررسی مدارک آنها خواب است، دیولافوآ به کنایه با او حرف میزند و پس از آن درباره ایران هرگز زبان خوشی ندارد. به هر حال فرانسویها بدون اجازه ناصرالدینشاه نمیتوانستند وارد ایران شوند. شاه قاجار که اصلاً نسبت به آنها خوشبین نبود، به آنها میگوید: هر آنچه فلز است برای ایران و غیرفلزها برای فرانسویها باشد. وقتی از کلمه دزد استفاده میکنیم باید بدانیم آنها مجوز حضور داشتند و کسی که این اجازه را صادر کرده باید بیشتر فکر میکرده است و فرانسویها مقدار زیادی از آثار تخت جمشید را از ایران بردند.
وی ادامه داد: اگر به زیرزمین موزه لوور، یعنی بخش آثار باستانی شرقی بروید، بیشتر آثار از میانرودان و ایران است که دیولافوا از ایران برده و به دولت فرانسه تقدیم کرده است. آنها در سفری به شوش و کاخ آپادانا برداشت بسیاری کردند و گاو دو سری در موزه لوور نیز محصول برداشتهای این شرقشناسان است. گاو دوسر آنقدر سنگین بود که دیولافوآ از عصبانیت پتکی بر سر گاو زده و آن را سه قسمت کرده و تکهها را با خود برده و در فرانسه به هم چسباندند. بر اساس آمار ۶۲۴ و در آماری دیگر ۶۷۴ صندوق بزرگ از اشیای باستانی ایران را بردند و برادر شیخ خزعل با قدرت و نفوذی که در بندرعباس داشت به آنها کمک کرد.
دادور گفت: دیولافوآ زمانی که از ایران میرفت گفته بود ما به هیچکس دِینی نداریم و این آثار را در اثر تلاش و کوشش فراوان بهدست آوردهایم، همین جمله او باعث شد ناصرالدینشاه بگوید اینها به هیچ وجه حق ندارند به ایران برگردند و پایشان برای همیشه از ایران کوتاه شد.
دیولافوآ در همه تناسبات خود با ایران خود را بالادست میدید اما گزارش سفر او نمونه خوبی است که بدانیم در کشور ما چه مشکلاتی دیده میشود.
به نام خداوند جان و خرد
گزارش: محمدعلی عزت زاده
هفتمین نشست گفتگوی ماه از سوی انجمن ایرانشناسی و به یاری معاونت پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، در روز ۲۸ خردادماه ۱۳۹۸ در تالار کمال این دانشکده برگزار شد.
در آغاز، آقای دکتر محمود جعفری دهقی؛ استاد دانشگاه تهران، رئیس انجمن ایرانشناسی و دبیر این نشست؛ با معرفی پیشینه و آثار فرهنگی سخنران نشست؛ جناب استاد دکتر جواد مجابی؛ در زمینههای گوناگون از نقد ادبی و هنری تا نوشتن داستان و رمان، طنزپردازی و کاریکاتور؛ از ایشان برای سخنرانی دعوت نمود.
سپس آقای دکتر جواد مجابی با بیان اهمیت شاهنامه و نگارگریهای آن، سخنان خویش را آغاز نمود. وی با اشاره به آزادی مذهبی ایجادشده در ایران پس از حمله مغول و انقراض خلافت عباسی، این امر را مایه رشد هنر -بهویژه نگارگری و موسیقی- در ایران دانست. او گفت نگارگری ایرانی دنباله و تکمله شعر پارسی است، رد پای آن را باید در شاهنامه و اشعار نظامی جست و بیشترین نگارهها از اشعار فردوسی و نظامی تصویر شدهاست. استاد مجابی افزود: «خودم نیز هر گاه نتوانم با نوشتن حرفم را بزنم، به سراغ نقاشی میروم.»
در ادامه، استاد مجابی به تاریخچه نگارگری شاهنامه پرداخت و افزود: «ایرج افشار بیش از ۴۰ سال پیش، در جشن طوس گفته حدود ۳۰۰ نسخه شاهنامه مصور وجود دارد.» وی با اشاره به شاهنامه کاما در هند که ساخته قرن هفتم و کهنترین شاهنامه مصور موجود است، مهمترین و ارزشمندترین نسخههای مصور شاهنامه را سه شاهنامه مهم دموت، بایسنقری و شاه طهماسبی شمرد و مفصلا به بررسی این سه نسخه پرداخت.
شاهنامه دموت ساخته سده هشتم است. زمینه کار نگارهها سرخ است؛ درست مانند دیوارنگارههای آن زمان. روشن است نگارگر شاهنامه را خوانده و مفهومش را میدانسته است. در نگاره تشییع جنازه رستم، و میل رخش به او، بسیار عاطفی است و نشانه دریافت شخصیت رخش در شاهنامه و شناخت رابطه او با رستم. بهترین کارهای نگارگر در موضوع مرگ است و این شاید نوید تلویحی زوال مغولان باشد. در شاهنامه بایسنقری، اغلب نگارهها در صحرا و باغ است؛ احتمالا به دلیل علاقه شاهان کوچگرد ایلخانی. دو نگاره به بند کشیدن ضحاک و به تخت نشستن جمشید شاه بسیار جالب است. تصاویر اشیاء، گیاهان و جانوران بسیار قوی ترسیم شده، اما به در تصویر کردن انسانها -چون پیش از آن، محدودیت وجود داشته و تجربه کمتری بوده- چهره ها از روبروست، اندامها ضعیف کشیده شده و زن و مرد به هم شبیهند؛ هم در چهره و هم در اندام. در دوران مغولها و تیموریان، نگارگران چهره و حتی گاهی پوشش فاتحان مغول را بجای پهلوانان شاهنامه کشیدهاند. این سنت شده و مثلا صنیعالملک هارون الرشید و جعفر برمکی را مانند ناصرالدین شاه و امیرکبیر کشیده؛ حتی با پوشش خودشان. هندسه ایرانی در این آثار بسیار خوب دیده شده؛ مثلا در نگاره اسفندیار و ارجاسب.
سپس استاد مجابی شاهنامه شاه طهماسبی را مهترین و زیباترین نسخه مصور شاهنامه نامید و سرگذشت و ویژگیهایش را چنین شرح داد:
شاه اسماعیل صفوی که درک درستی از تاریخ و میراث فرهنگی ایران داشته، در سده دهم دستور ساخت شاهنامه ای مصور با بهترین خوشنویسی و نگارگری را داد. ساخت این شاهنامه هشت سال طول کشیده و در دوره شاه طهماسب پایان یافته است. او آن را به سلطان عثمانی هدیه داده و ناصرالدین شاه این شاهنامه را خریده و به ایران برگردانده. ناصرالدین شاه هنرپرور بوده و تنها عیاش نبوده است. ما باید به گذشته نگاه انتقادی کنیم نه انکاری. محمدعلی شاه این شاهنامه را از ایران برده و از طریق روچیلد به دست دلالی به نام هوتن افتاده. به محمدرضا شاه پیشنهاد شده که چون گران بوده نخریده؛ او هم ۲۵۸ برگ را جداجدا فروخته و اکنون ۱۵۰ برگش باقی ماندهاست. بعدا در سال ۱۳۷۱ شاهنامه شاه طهماسبی با کاری از دکونینگ (نقاش آمریکایی) معاوضه و به ایران بازگردانده شده است. نگارههای این شاهنامه کار چند نگارگر مهم و بزرگ است. دو نگاره دربار کیومرث و به بند کشیدن ضحاک اثر سلطان محمد بسیار زیباست و در آنها گویی جماد -مانند کوه و ابر- هم به حالت انسانی تصویر شدهاند. همپوشانی طبیعت و انسان در بیان روایت بسیار گیراست. نگاره زال و مهراب اثر میرمصور هم نمونه درخشان دیگری از این نسخه ارزشمند شاهنامه است.
از دوره زندیه، نقاشان قهوهخانهای پدید آمدند؛ قوللر آغاسی، معین، محمدزمان و... و نقاشی را به میان مردم بردند. نقاشی ما از این هم رواج و هم رشد یافتهاست. نقاشیهای چاپ سنگی ادامه این مینیاتورهاست و کار علیقلی خویی بینظیر و در ردیف نقاشان بزرگ دنیا.
نقاشی ایرانی تخت است. نه اینکه پرسپکتیو نمیدانستهاند. اسبی که نگارگر ایرانی میکشد، اسب شعر است نه آنچه دیده میشود. مفهوم و ذهنیت و عرفان در آن هست. زمین جایی طلایی تصویر شده؛ این توصیف است نه عین واقعیت. سایه در نقاشی ایرانی نیست، این به دلیل فرهنگ ایران است که آتش و نور همیشگی ابدی اساس آن است. شاهنامه نه تنها حماسی، بلکه سراسر فرزانگی و ستایش خرد است. رستم تنها پهلوان شاهنامه است که انگیزهاش همیشه ایران است.
منتقدان غربی تنها از رویکرد هنری به این نگارهها نگریستهاند؛ جدا از داستان. ما باید این تطبیق را انجام دهیم. باید از درون فرهنگ ایرانی به آثار گذشته بنگریم. اشعار عطار و مولوی کاملا مدرن هستند. باید کارکردشان را در زندگی امروز پیدا کنیم؛ کاری که خوشبختانه آغاز شدهاست. مدنیت ما همیشه مورد تهاجم کوچنشینان واقع شده و تا آنها بیایند شهرنشین شوند و آداب آن همچون آزادی و دموکراسی را بپذیرند، مهاجم بعدی آمده؛ اما ایرانیان فرهنگ خود را با جان و دل نگه داشتهاند.
نقاشی ایرانی تخت است. نه اینکه پرسپکتیو نمیدانستهاند. اسبی که نگارگر ایرانی میکشد، اسب شعر است نه آنچه دیده میشود. مفهوم و ذهنیت و عرفان در آن هست. زمین جایی طلایی تصویر شده؛ این توصیف است نه عین واقعیت. سایه در نقاشی ایرانی نیست، این به دلیل فرهنگ ایران است که آتش و نور همیشگی ابدی اساس آن است. شاهنامه نه تنها حماسی، بلکه سراسر فرزانگی و ستایش خرد است. رستم تنها پهلوان شاهنامه است که انگیزهاش همیشه ایران است.
منتقدان غربی تنها از رویکرد هنری به این نگارهها نگریستهاند؛ جدا از داستان. ما باید این تطبیق را انجام دهیم. باید از درون فرهنگ ایرانی به آثار گذشته بنگریم. اشعار عطار و مولوی کاملا مدرن هستند. باید کارکردشان را در زندگی امروز پیدا کنیم؛ کاری که خوشبختانه آغاز شدهاست. مدنیت ما همیشه مورد تهاجم کوچنشینان واقع شده و تا آنها بیایند شهرنشین شوند و آداب آن همچون آزادی و دموکراسی را بپذیرند، مهاجم بعدی آمده؛ اما ایرانیان فرهنگ خود را با جان و دل نگه داشتهاند.
در پایان این نشست، از سوی آقای دکتر غلامحسین کریمی دوستان، رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران؛ اطلس نفیس ایران به رسم یادبود و قدردانی، به جناب استاد جواد مجابی اهدا شد و ایشان بنر آگهی نشست را به یادگار امضا نمود.
کارگاه آموزشی «مطالعه مقدماتی در طراحی جامه ایرانی» با تدریس بانو دکتر مژگان جهانآرا دانشآموخته و پژوهشگر مرکز پژوهشی دیزاین آسیا در کوبه ژاپن و استاد پیشین دانشگاههای هنر و الزهرا، و به همت انجمن ایرانشناسی در روز هجدهم خردادماه ۱۳۹۸ در تالار کمال دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برپا شد. در این کارگاه، جامه ایرانی به مثابه یک اثر هنری مورد بررسی قرار گرفت. این بررسی با محوریت موضوعاتی از جمله؛ مروری بر گذشته و فعالیتهای علمی، پژوهشی و هنری استاد جهانآرا، اهمیت و جایگاه جامه برای انسان، نگاهی به اهمیت و نوع جامه در آسیا و تنوع و حضور نقوش ایرانی صورت گرفت و زمینهساز مطالعات بیشتر در این زمینه خواهد بود. در ادامه، گزیدهای از آنچه در این کارگاه آموزشی مطرح شد، به اختصار مرور خواهیم کرد.
جامه که برای انسان در فلسفه قدما به عنوان پوششی بر تن تلقی میشد، در تحول خود از دیرباز، به اهمیتی هم اندازه با خود انسان رسیدهاست. این جایگاه رفیع برای پوشش آدمی در طول تاریخ باعث تنوع و پیشرفت صنعت پارچه بافی و دوختودوز شده است. گرچه با پیشرفت زندگی امروزی و افزایش جمعیت، میزان استفاده از پارچههای دستباف بشر کمتر و کمتر شده، اما در عوض موضوع پوشاک به مثابه اثری هنری راه را برای مطالعه و دقت در گذشته این صنعت مهم و ترغیب انسان امروزی به احیای سنتهای دیرین خود بازکردهاست. از مطالعه در زمینه جامههای قدیمی، این نتیجه به دست میآید که گرچه سنتها با گرفتوگیرها و چارچوبهای محکم خود، گاه راههای نوآوری را سد کردهاند، اما در عوض پاخوردن آنها درطول عمر بشر و پابرجا ماندنشان امروزه میتواند شناسنامهای برای ملتهای مختلف در بازشناسی هویت خویش باشد. کار با دست، سلامت روحی و اجتماعی جوامعی را که هنوز به ریشههای خود پایبندند، باعث میشود و این ارزش آن را صدچندان میکند. نحوه استفاده از پارچههای کمعرض و هدر ندادن پارچه به عنوان دستاوردی مهم در گذشته، باعث تدابیر شگفتانگیزی در تهیه جامههای کهن به روشهایی چون تا کردن بوده که نمونه های آن در جامههای هندی و ژاپنی قابل بررسی است.
امروزه از پارچه نه تنها در طراحی جامه، بلکه در طراحی فضای داخلی استفادههای بسیاری می شود. نوع جغرافیا و آب وهوای هر منطقه و نوع استفادهای که از هر جامهای میشود به علاوه پیشینه فرهنگی هر قومی؛ بافت و دوخت جامه را رقم میزند. بدینگونه است که جامههای غربی و شرقی چه در نوع پارچه و چه در مدلهای مورد استفاده خود، طیفهای وسیع و متنوعی را شامل میشوند. آزادی و راحتی جامههای شرقی در سایه تفکر شرقی همراه با رنگ و تزیینات خاص روحیه شرقی، دنیایی از شگفتی پدید میآورد. آنچه به وضوح دیده میشود این است که در میان تمدنهای آسیایی؛ چین، هند و ژاپن بیش از ایران به پاسداشت و احیای این میراث گرانقدر پرداختهاند و امید است ایران نیز با تلاشها و مطالعات و پژوهش علاقهمندان این حوزه، به کشف رموز جامه های کهن بپردازد. آنچه مسلم است این که جامههای سنتی ایرانی در اقوام متنوع ایران برقرار و محفوظ ماندهاند و همچنان مورد استفاده قرار میگیرند. بحث بر سر جامههای شهری و کلاسیک ایرانی است که فارغ از هر قومی، برای استفاده عموم مورد استفاده بودهاست. این همان راه پر فراز و نشیبی است که انتظار میرود علاقهمندان به این حوزه آن را دنبال کنند؛ چنانکه در کشورهای ژاپن و هند این نوع جامهها تا به امروز حفظ شدهاند و همچنان در مراسم رسمی مورد استفاده قرار میگیرند.
مراجعه به متون قدیمی ایرانی راهگشای پژوهشگران در مسیر احیای جامه ایرانی خواهد بود. نمونههایی از این نوع جامه ها بر پایه تلفیقی از سبکها و روشهای مناطق گوناگون ایران کنونی و ایران بزرگ فرهنگی، به دست بانو دکتر جهان آرا طراحی و دوخته شده و برای شرکتکنندگان کارگاه به نمایش درآمد.
پرداختن به نقش نیز از موضوعات مهم این کارگاه بود که تنها به صورت اجمالی برای آشنایی ابتدایی حاضران به آن پرداخته شد تا در نشستهای آینده کارگاه جامه ایرانی به تفصیل درباره آن گفتگو شود. نقش مهم و جاودانه «درخت زندگی» و «سرو» به عنوان نماد باروری و زایش، سرافرازی، جاودانگی و نگهبانی در پارچهها و طراحیها بررسی و به ریشهیابی آن در «بندهش» اشاره شد. نقش محراب، باغ ایرانی، سایهدوزی خراسان، گلدان و تنوع گلها در میان نقوش ایرانی، شیر و طاووس و پرنده و مار، کارتبافی، رودوزیهای ایرانی و شال عروس زردشتی مصادیق دیگری از نقش بود که همراه با تصاویر گردآوریشده از منابع گوناگون مفصلا مورد مطالعه قرار گرفت.
توضیحات جامع بانو دکتر جهانآرا درباره قلمکاری و طرح باغ ایرانی که از ابتکارات ایشان برای کار روی پارچه است، همراه با تصاویری از مراحل چاپ آن به وسیله مُهر در هند از بخشهای بسیار جالب و اثرگذار کارگاه بود.
در پایان، استاد جهانآرا نمونههای جامه، پارچه و پرده طراحیشده به دست خود را به معرض بازدید نزدیک شرکتکنندگان گذاشتند و پاسخگوی پرسشهای پرشمار ایشان بودند. شرکت کنندگان و برگزارکنندگان امیدوارند استاد ارجمند دوره های بعدی این کارگاه را نیز در آیندهای نزدیک ارائه نمایند.
گزارش از خانم پریسا اخوان
«مطالعهمقدماتیدرطراحیجامهایرانی»
مدرس:
دکتر مژگان جهانآرا
دانشگاه تهران
دانشکده ادبیات و علوم انسانی
شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۰ تا ۱۲
ثبت نام:
تلفن همراه ۰۹۱۲۱۲۷۱۴۰۸
تلگرام @aliezzatzadeh
ایمیل aliezzatzadeh@yahoo.com
ثبت نام قبلی برای رزرو جا و حضور در کارگاه الزامی است.
شعبه دامغان انجمن ایرانشناسی در دانشگاه دامغان با حضور دکتر جعفری دهقی استاد دانشگاه تهران و رئیس انجمن ایرانشناسی در روز شنبه مورخ 1398/02/21 افتتاح شد.
گزارش تکمیلی به زودی...
به نام خداوند جان و خرد
گزارش: محمدعلی عزت زاده
با همکاری انجمن ایرانشناسی و دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، نشست بررسی ایرانشناسی در مجارستان چهارشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۸ در تالار کمال دانشکده برگزار شد. مهمان این نشست آقای دکتر ایوان سانتو از دانشگاه اُتوُش لورند بوداپست بود.
در آغاز، آقای دکتر محمود جعفری دهقی استاد دانشگاه تهران و رئیس انجمن ایرانشناسی طی سخنان مبسوطی به معرفی ایرانشناسی در مجارستان و ایرانشناسان شاخص این کشور پرداخت.
در ادامه، آقای دکتر سانتو توضیحاتی درباره ایرانشناسان مجارستان و وضعیت گذشته و حال ایرانشناسی در این کشور بیان داشت و در پایان، به چند پرسش حاضران پاسخ گفت.
ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
تو که آتشکده عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی
به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را
که خود از رقت آن بیخود و بی هوش شدی
تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش
چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی
خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی
تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از توست
تو هم آمیخته با خون سیاوش شدی
ناز می کرد به پیراهن نازک تن تو
نازنینا چه خبر شد که کفن پوش شدی....
(بخشی از سروده استاد شهریار برای
ابوالحسن صبا که زبان حال ماست)
بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۷ استاد طهمورث ساجدی صبا روی در نقاب خاک کشید. این واقعه ای دردناک برای انجمن ایران شناسی و دوستداران و همکاران او بود. استاد ساجدی نایب رییس انجمن ایران شناسی و عضو هیات علمی دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه تهران بود. با او از سال ها پیش کار آموزش ایران شناسی را در دانشگاه تهران آغاز کردیم. بسیار از او آموختیم. بویژه درس انسانیت را، مهربانی و صمیمیت را، درستی و واقعگرایی را. انجمن ایران شناسی را با او و به تشویق او بنا نهادیم.
انجمن ایران شناسی این واقعه غم انگیز را به خانواده استاد، اعضای انجمن ایران شناسی، همکاران دانشگاهی و دانشجویان و دوستداران ایشان تسلیت می گوید.
محمود جعفری دهقی
رییس انجمن ایران شناسی
به نام آنکه جان را فکرت آموخت
گزارش: محمدعلی عزت زاده
همایش «گفتگوی ایرانشناسی» همراه با رونمایی از پایگاه اینترنتی «انجمن
ایرانشناسی»، روز دوشنبه دهم دیماه ۱۳۹۷ در
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد.
این نشست با حضور گروهی از دانشجویان و شیفتگان فرهیخته ایران و با تلاوت
آیاتی از سوره مبارکه علق در باره خواندن آغاز شد و سپس چکامه حماسی «عشق جاویدان
من؛ ایران من» سروده استاد علیرضا شجاعپور شوری در دل ایراندوستان حاضر افکند. پس
از آن، ۷ تن
از استادان رشتههای گوناگون علمی و ادبی و اعضای هیأت مدیره انجمن ایرانشناسی دیدگاههای
خود را در باره مفهوم، تاریخچه، راهبرد و اهداف ایرانشناسی در ایران و جهان تشریح
نمودند
دکتر محمود جعفری دهقی؛ عضو هیأت علمی گروه فرهنگ و زبانهای باستانی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و رئیس هیأت مدیره انجمن ایرانشناسی با نقل خاطرهای از زندهیاد دکتر حسن حبیبی؛ مؤسس بنیاد ایرانشناسی، در باره مفهوم ایرانشناسی سخن گفت و سپس به تشریح تاریخچه انجمن ایرانشناسی پرداخت.
استاد محمدرضا سحاب؛ رئیس هیأت مدیره مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب
و عضو هیأت مدیره انجمن ایرانشناسی بر لزوم شناخت و حل مشکلات روز ایران -افزون بر
پرداختن به تاریخ و آثار گذشتگان در باره ایران- پرداخت؛ از جمله مسأله خشکسالی و موضوع
ملی خلیج فارس که پدرشان؛ زندهیاد عباس سحاب روی آن کار کرده و ۳ جلد اطلس در باره آن منتشر ساختهاست.
دکتر طهمورث ساجدی صبا؛ استاد زبان و ادبیات فرانسوی دانشکده زبانها و ادبیات خارجی دانشگاه تهران و نایب رئیس هیأت مدیره انجمن ایرانشناسی آغاز کاربرد واژه ایرانشناسی را از مجلهای به این نام از ویلهلم گایگر آلمان حدود سال ۱۹۰۰ برشمرد و در ایران با انجمن ایرانشناسی ابراهیم پورداود که در آلمان درس خوانده بود. وی سپس از تمرکز شرقشناسی انگلستان بر ایران و فرانسه بر مصر سخن گفت و افزود ایرانشناسی فرانسه با آنکتیل دو پرون آغاز میشود.
دکتر جاناله کریمی مطهر؛ استاد زبان و ادبیات روسی، عضو هیأت علمی دانشکده زبانها و ادبیات خارجی دانشگاه تهران و عضو انجمن ایرانشناسی تأسیس انجمن ایرانشناسی و گشایش وبگاه آن را دو رخداد مهم دانست و افزود: «گر ما بهصورت حلقهها و شبکههای علمی و با برنامه فعالیت نکنیم، از قافله مطالعات دنیا عقب میافتیم.» وی آغاز ایرانشناسی روسها را راهاندازی انجمن مطالعات آسیایی در سال ۱۸۱۱ و در سنپترزبورگ دانست. وی انجمن ایرانشناسی را مرجعی مهم و شبکهای اجتماعی از نخبگان برشمرد. وی گفت: «پس از فروپاشی اتحاد شوروی، ارتباط و اطلاع ما از مطالعات ایرانشناختی در روسیه رفته رفته کم شدهاست.» و اظهار امیدواری کرد با تشکیل کمیته مطالعات ایرانشناسی روسیه در انجمن ایرانشناسی، اطلاعات ما از ایرانشناسی معاصر روسیه افزایش یابد.
دکتر سید سعید فیروزآبادی؛ استاد زبان و ادبیات آلمانی، عضو هیأت علمی
دانشگاه آزاد اسلامی و خزانهدار انجمن ایرانشناسی دو دیدگاه برای ایرانشناسی مطرح
نمود؛ از درون و از بیرون. وی افزود: «در خارج از ایران، هر چه در باره ایران بگویند،
ایرانشناسی است. اما در درون ایران با خودشناسی روبروییم. باید خود و دیگری را بشناسیم.
هویت ایرانی بسیار فراتر از مرزهای ایران است. این همان چیزی است که برای جهانی شدن،
بدان نیازمندیم. تصویر ناقص و نادرست از ایران را ما باید اصلاح کنیم
دکتر علی شهیدی؛ عضو هیأت علمی گروه فرهنگ و زبانهای باستانی و گروه ایرانشناسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و بازرس انجمن ایرانشناسی با ارائه مقالهای به تعریف و تفاوت رشته ایرانشناسی در داخل و خارج کشور پرداخت و ویژگیهای پژوهشگر ایرانشناسی را برشمرد.
دکتر فرهاد تهرانی؛ مهندس عمران، بنیانگذار درس سازههای سنتی در دانشگاههای ایران و عضو انجمن ایرانشناسی میهمان ویژه همایش بود. ایشان که بهخاطر مرمت سه اثر مهم تاریخی بازار تبریز (وسیعترین بنای سرپوشیده جهان)، میدان نقش جهان اصفهان و بافت تاریخی یزد برنده سه جایزه جهانی شده، نخست در باره باغهای ایرانی سخن گفت و باغشهر تهران که اغلب باغهایش نابود شدهاست و سپس از نگارش کتاب «اسناد منتخب وزارت امور خارجه» حاوی نقشههایی از سراسر ایران (از جمله خلیج فارس) که در دوره ناصرالدین شاه قاجار برداشته شدهاست. عمده فعالیت وی هماکنون نقشهبرداری شهر خوی، پژوهش در باره ارامنه شمال ایران با دانشگاه میلان و گروه سلماسشناسی در یو.سی.ال.اِی. آمریکاست.
سپس دکتر محمود جعفری دهقی رئیس هیأت مدیره انجمن ایرانشناسی از وبگاه این انجمن به نشانی anjomaneiranshenasi.ir رونمایی و آن را معرفی نمود. عضویت در انجمن ایرانشناسی برای همه علاقهمندان آزاد و از طریق وبگاه امکانپذیر است.
در بخش بعدی همایش، پیشنهادها و پرسشهای حاضران از استادان مطرح گردید. همکاری با دیگر انجمنها و سمنها، و تأسیس درس ایرانشناسی در دبیرستان و دانشگاه پیشنهادهای جالب مطرحشده بود.
با خوانش غزل میهنی «برای ایران»، همایش «گفتگوی ایرانشناسی» به پایان رسید.
«در سرزمینی زندگی میکنیم که از نظر تاریخی و فرهنگی بیشینه هفتهزارساله دارد و باید میراثدار این گنجینه ارزشمند باشیم.»
دکتر محمود جعفری دهقی شامگاه پنجشنبه ۱۲ امرداد ۱۳۹۷ در مراسم افتتاح دفتر انجمن ایرانشناسی شعبه شاهرود به میزبانی پژوهشکده خوارزمی این شهر ابراز داشت: بهمنظور شناساندن بیشینه کهن تاریخ و فرهنگمان به نسل جدید و معرفی ارزشهای ایران، رشتهای به نام ایرانشناسی در دانشگاه تهران تأسیس شده است. وی بابیان اینکه در رشتههای علوم انسانی با حجم زیادی از فارغالتحصیلان روبرو هستیم که میتوان از فکر و اندیشه آنها استفاده کرد، افزود: با راهاندازی زبانشناسی در دانشگاه در واقع زمینه را برای حضور فرهیختگان فراهم کردیم تا بتوانیم از ظرفیت ارزشمند علمی آنها به نحوی استفاده کنیم.
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه مرجع صدور مجوز انجمنهای علمی وزارت علوم است و خود این وزارتخانه بر استفاده از فرهیختگان تأکید دارد، ابراز داشت: انجمن علمی ایرانشناسی در تهران تأسیس شد و هر موضوعی که به فرهنگ و تمدن ایران مربوط میشود میتواند در چهارچوب این انجمن وارد شود.
دکتر جعفری دهقی بابیان اینکه تأسیس شاخهها و شعبههای انجمن علمی ایرانشناسی در شهرهایی که با استقبال عموم مواجه باشد در دستور کار است، تصریح کرد: یکی از برکات همایش میراث جهانی شاهرود، بسطام و خرقان تأسیس همین انجمن در شاهرود بود که گروهی از فرهیختگان گرداننده آن محسوب میشوند. وی افزود: در اساسنامه انجمن ایرانشناسی شرح وظایفی ذکرشده است که میتواند امکانات بالقوهای که در سرزمین هست را شناسایی و بر اساس آن پروژههایی را تعریف کند و با حمایتهای نهادهای دولتی و غیردولتی آن طرحها را به ثمر برساند.
استاد دانشگاه تهران بابیان اینکه در شاهرود امکانات بالقوه بسیاری وجود دارد، ابراز داشت: فرهیختگان بسیاری در این شهر ساکن بوده و هستند که احصاء هرکدام از آنها در جای مطلوب خود میتواند در جذب جهانگردان و ایران گردان نقش مؤثر ایفا کند و در رونق اقتصادی و معنوی شهر دارای برکات باشد. او در ادامه تصریح کرد: دورههای آموزشی در انجمن ایرانشناسی در حال انجام است که افراد با گذراندن آن دورهها از گواهینامه معتبر علمی برخوردار خواهند شد که این مدرک میتواند برای آنها بسیار پرکاربرد باشد. وی بابیان اینکه انجمن علمی ایرانشناسی میتواند همایشهای علمی را بهصورت مجزا یا مشترک با سایر نهادهای دیگر برگزار کند، افزود: معرفی شخصیتهای فرهنگی و علمی منطقه که از دیرباز تاکنون نقش مهمی در تعالی فرهنگ منطقه داشتند و اجرای برنامههای بزرگداشت این شخصیتها ازجمله وظایف این انجمن محسوب میشود.
استاد دانشگاه تهران بابیان اینکه انجمن علمی ایرانشناسی میتواند در باب نظریهپردازی افراد جدید و ایدههای نو را معرفی کند، ابراز داشت: چاپ آثار علمی و فرهنگی مردم منطقه و امکان انتشار نشریه علمی و سلسله انتشارات مربوط به انجمن در زمره در دستور کار اساسنامه این انجمنها قرار دارد.
مجید پازوکی، مدیر دفتر انجمن ایرانشناسی شعبه شاهرود نیز با بیان اینکه مقرر شد شهرداری بسطام ساختمانی را با امکانات سالن کنفرانس، کلاسهای تدریس و سالن جلسات در اختیار انجمن علمی ایرانشناسی قرار دهد، ابراز داشت: این ساختمان در حال آمادهسازی است که راهاندازی این دفتر قطعاً میتواند منشأ خدمات علمی و فرهنگی مطلوبی برای توسعه اقتصادی شهر قلمداد شود. وی بابیان اینکه یکی از نیازهای اصلی این ساختمان وجود کتابخانه است، تصریح کرد: با توجه به اینکه ساخت کتابخانه نیاز به بودجه هنگفتی دارد لذا تجهیز آن توسط انجمن حافظشناسی شعبه شاهرود در دستور کار است کما اینکه مردم نیز میتوانند در این کار خیر سهیم شوند تا این کتابخانه بهعنوان منبعی برای پژوهشگران به شمار رود. او بهضرورت راهاندازی بنیاد بایزید بسطامی در شاهرود تأکید کرد و افزود: این بنیاد مشخصه فرهنگی شهر شاهرود است، در شهر خوی زادگاه شمس تبریزی همه مسئولان و مردم دستبهدست هم دادند تا هماکنون بنیاد شمس تبریزی در دنیا بهعنوان مشخصه آذربایجان شرقی بدرخشد و برای آنکه شاهرود مطرح شود و این امکانات و شخصیت بزرگان منطقه که مغفول ماندند باید مورداستفاده قرار گیرد.